با وجودی که “جهان اول” یک اصطلاحی عامیانه بیش نیست اما کشورهایی را شامل میشود که برخی از ویژگیها مانند: دموکراسی باثبات، استانداردهای بالای زندگی، اقتصاد سرمایهداری و ثبات اقتصادی را دارند. اما همچنان که میدانید معیارهای دیگری نیز برای حضور در گروه کشورهای جهان اول وجود دارد که تولید ناخالص داخلی یا نرخ باسوادی از جمله آنها است. اغلب ما میدانیم کشورهایی که اکثر این ویژگیها را دارند و جهان اول نامیده میشوند، کشورهای ایالات متحده، ژاپن، کانادا، استرالیا و برخی دیگر از کشورهای اروپایی هستند. تاثیری که اقتصاد این کشورها بر اقتصاد جهان دارد کاملاً شفاف است اما برخی از تعاریف و اعتقادات در دنیای اقتصادی این روزها با این مسئله در تضاد است. ما در این مقاله برخی از دلایل را برای شما شرح خواهیم داد.
جهان اول چیست؟
در طول جنگ جهانی، در سال 1950، اصطلاح «جهان اول» را به کشورهایی همچون ایالات متحده و سایر کشورهای غربی که در مخالفت با اتحاد جماهیر شوروی و متحدان آن بودند، بکار بردند. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991، معنای جهان اول دچار دگرگونی شد. امروزه کشورهای توسعهیافته و صنعتی که ثبات سیاسی و اقتصادی، دموکراسی، حاکمیت قانون، اقتصاد سرمایه داری و استانداردهای بالای زندگی را دارند، با این نام خوانده میشوند.
تعاریف متعددی از اصطلاح جهان اول وجود دارد. به عنوان مثال یکی از این تعاریف را میتوان همسو دانستن یک کشور صنعتی با کشورهای غربی و یا کشورهای نیمکره شمالی دانست که پایینترین نرخ فقر و بالاترین میزان دسترسی به منابع و زیرساختهای مدرن را دارند. همچنین معیارهای فراوانی برای تعریف جهان اول وجود دارد که بی تاثیر بر اقتصاد جهانی نیستند و از جمله آنها میتوان به تولید ناخالص داخلی (GDP)، تولید ناخالص ملی (GNP)، نرخ مرگ و میر و نرخ باسوادی اشاره کرد. وجود شاخصهایی در این رتبهبندی نشان میدهد که این دسته کشورها نیز طبقهبندی بندی درونی دارند. برای مثال شاخص توسعه انسانی یکی از معیارهایی است که کشورهای جهان اول را طبقهبندی میکند.
اقتصاد کشورهای جهان اول
از نظر اقتصادی، کشورهای جهان اول تمایل به داشتن ارزهای باثبات و بازارهای مالی قوی دارند که سرمایهگذاران را از سراسر جهان جذب تزریق سرمایه در آنها میکند. البته سرمایه در کشورهای جهان اول تنها به صورت سرمایههای خاص نیست بلکه بازار آزاد، شرکتهای خصوصی و دریافت حق مالکیت خصوصی در آنها نیز جزئی از سرمایهگذاری شناخته میشوند.
کشورهای جهان اول برای سیاستهای بینالمللی، بهویژه سیاستهای اقتصادی، فشار زیادی را به کشورهای جهان دوم و به خصوص کشورهای جهان سوم وارد میکنند. اکثر این فشارها با هدف رسیدن به منافع کلان در صنایع و تجارت آنها است. در نتیجه هم محافظت یا افزایش ثروت و ثبات کشور جهان اول را به دنبال دارد. به عقیده برخی از اقتصاددانان این موضوع میتواند با هدف اصلی تلاش برای تأثیرگذاری بر تصمیمات اتخاذ شده در انجمنهای سازمان ملل متحد یا سازمان تجارت جهانی (WTO) باشد.
آیا جهان اول اقتصاد جهانی را کنترل میکند؟
بسیاری از مردم این تصور را دارند که کشورهای جهان اول، بیشترین تاثیر را بر اقتصاد جهانی دارند و به نوعی اقتصاد جهانی را آنها کنترل میکنند. اگرچه اقتصاد کشورها به دست دولتها اداره میشود، اما در اصل این بانکهای و شرکتهای بزرگ هستند که این دولتها را کنترل و از لحاظ مالی تأمین میکنند. با این توصیف میتوان به درستی درک کرد که اقتصاد جهانی تحت سلطه موسسات مالی و ارزی بزرگ کشورها اداره میشود.
اما این عملکرد در اقتصاد جهانی تنها با انجام معاملات صورت میگیرد. معاملات بینالمللی که میان کشورهای توسعه یافته برتر در جهان صورت میگیرند، تداوم اقتصاد جهانی را به دنبال دارند. عمدتاً این معاملات از نوع تجاری هستند و در بین کشورهای مختلف انجام میشوند. مزیت انجام این معاملات توسط کشورهای جهان اول بسیار زیاد هستند. بعنوان مثال میتوان به ایجاد پایهای برای رشد اقتصادی در سراسر جهان، رقابت بین کشورها در بازارهای مختلف؛ افزایش بهرهوری و کارایی در سراسر کشورها و بسیاری موارد دیگر اشاره کرد.
سخن پایانی
با تمام آنچه گفته شد هیچ دلیل محکمی برای تعریف کشور جهان اول وجود ندارد. اغلب آنها به عنوان کشورهای صنعتی و دموکراتیک شناخته میشوند و این ویژگیها معمولاً با ارزهای ثابت، بازارهای مالی سالم و زیرساختهای مدرن همراه هستند. با توجه به این عوامل، کشورهای جهان اول اغلب به دنبال سرمایهگذاری مستقیم خارجی و افزایش جریان سرمایه در کشور خود هستند که با این عمل به بهبود اقتصاد جهانی نیز کمک میکنند. از این رو با کمی تامل میتوان گفت که جهان اول تاثیر بسزایی در اقتصاد دارد.
بدون دیدگاه